یک فنجان چای تلخ مهمان من

یک دلِ پُر دَرد دارم و یک جانِ پُر زَهر


ای دوست می شود نیایی؟؟؟

هر وقت صحبت از آمدن می کند هر چند ابراز خوشحالی می کنم اما زود هم بحث را عوض می کنم. نه اینکه دوستش نداشته باشم نه، من فقط نگران وقایع بعدش هستم. نگران نبود مراکز خرید آنچنانی و جاهای دیدنی شهر کوچکمان. نگران هوس خرید کردنش از تبریز و استیصال من از اینکه آیا خانه دایی ببرمش یا نه. اگر خانه مان تبریز بود با اشتیاق فراوان دعوتش می کردم
Designed By Erfan Powered by Bayan