یک فنجان چای تلخ مهمان من

یک دلِ پُر دَرد دارم و یک جانِ پُر زَهر


شب های من

شب بود و من بودم و یک لیوان قهوه گرم و هوایی خنک و آسمانی پر ستاره و هجوم کلمات برای نوشته شدن ...

دیشب بی خوابی به سرم زده بود. برای خودم قهوه دم کردم و توی ایوون روی صندلی سبز رنگم نشستم. هوا فوق العاده عالی بود طوری که هوس راه رفتن در این شب تاریک و آروم رو به دلم می انداخت. قدم زدن توی خیابونها و کوچه پس کوچه های شهر. فارغ از همه دغدغه های روزمره، آواز خون و رقصان از زیر درختان بید رد بشم و زندگی رو ازشون هدیه بگیرم. روی جدول خیابونا راه برم و بلند بلند حرف بزنم و بخندم. از ته دل. اونوقت سرمو بلند کنم و خیره به آسمون پرستاره کنم و بگم: "خدااااااا ... ممنون به خاطر فرصتی که بهم دادی ... حداقل یک بار توستم به دلخواه خودم باشم ..." و بعد تموم آرامش شب رو جرعه جرعه توی وجودم خالی کنم.

+ یه جور خالی کردن خودم از کلماتی بود که هجوم آورده بودن برای نوشته شدن ... هر چند اون چیزی نبودند که باید نوشته می شدند ولی خب از هیچی که بهتره :))

+ فرصتا رو از دست ندین ... اونقدر عمر نمی کنیم که به همه آرزوهامون برسیم ... تو لحظه زندگی کنین و خودتون باشین ... حداقل یه روزتونو برای خودتون باشین و به دلخواه خودتون زندگی کنین :)

زیباااااااااااااااااا
ممنون :)
سلام بانو
کم پیدا شدین
به هر حال خوشحالم
که دوباره نوشتین

سلام جناب علی اصغر خان
یکم مشغلم زیاد شده
وقت آزاد پیدا کنم یه سر می زنم
خیلی ممنونم :)
این خیلی نکته مهمیه ها؛ همین که امروز رو برای «امروز» زندگی کنیم، چون اون قدری زنده نیستیم که به همه آرزوهامون برسیم... یاد دوران بچگی‌مون افتادم که آرزو می‌کردیم و همه تلاشمون این بود که هر چی زودتر بزرگ بشیم و همین که بزرگ شدیم یادمون افتاد اصلاً بچگی نکردیم؛ هعی...
دقیقا .... تو بچگی فکر بزرگ شدنیم و بزرگ که میشیم میبینیم دنیای بچگی هامون یه چیز دیگه بود اما غافل از اینکه هیچ لذتی ازش نبردیم :)
وای چقدر شبیه پستی بود که چند وقت پیش نوشتم. احساستون رو خیلی خوب درک میکنم:) کاش میشد این لحظه ها رو ریخت تو یه شیشه و تا ابد نگهشون داشت...
بیشتر بنویسید نوشته هاتون دوست داشتنی اند^ - ^
ممنون خانوم رنگین کمون ... دقیقا کاش می شد :)
نظر لطفته عزیزم ... چشم حتما ... :*
کجایی عزیزم خبری ازت نیست؟!
سلام عزیز دلم :*
یه چند وقتیه سرم شلوغه. خیاطی وثتی برام نزاشته:))))
یکم سرم خلوت بشه میام ... کلی حرف دارم برای نوشتن
ممنون که خبر گرفتی عزیزم :*
چقدر این پست قشنگ بود!!
منم خیلی دلم میخواد شبمو اینجوری بگذرونم...
لطف داری عزیزم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan